سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برف از بس که در این باد ، پریشان شد و ریخت 

رفت و خود را به بیابان زد و باران شد و ریخت

شمع و پروانه یکی ، مسجد و میخانه یکی

بس که باید همه در پای تو ویران شد و ریخت

مست می آمد و آن باده که در دستش بود

آبروی دو جهان بود ، مسلمان شد و ریخت

آبروی دو جهان ، خون گلوی دو جهان

اشک های تو در آن سوی بیابان شد و ریخت

لب این رود نشست و کفِ آبی برداشت

که نگاهش به تو افتاد و پشیمان شد و ریخت

ای که نزدیک تری از رگ گردن به بهار

غنچه ات قطره ای از خون شهیدان شد و ریخت ....

 





برچسب ها : جملات ناب  ,




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 1073
    بازدید دیروز : 56
    کل بازدید : 924644
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 7:53 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات